یادمه روز اولی که برای ثبت نام اومدم دانشگاه ، دنبال محوطه و ورودی دانشگاه می گشتم که دیدم بله،یه تابلویی در اون دوردست ها هست که حکایت از دانشگاه پیام نور داره . تازه وقتی وارد دانشگاه شدم و شنیدم دانشگاه همین جاست ، باورم نشد،دنبال یه راهی بودم به محوطه اصلی دانشگاه ، که خب به جایی نرسیدم. البته به یه جایی رسیدم اونم محوطه خاکی پشت دانشگاه بود! ترم بالایی ها برای این که به محیط عادتم بدهند گفتن این که چیزی نیست بعضی وقتا در مسیر اومدن به اینجا با گوسفندا هم مسیر میشی که البته اونم کیف خودش رو داره !! بعد که یه کم به محیط عادت کردم تازه توجهم به اطرافم جلب شد؛ عزیزان بسیج سنگرهای ورودی رو تصرف کرده بودن و نمایشگاه دفاع مقدس دایر بود. دستشون درد نکنه در انتقال حس دانشجویی خیلی بهم کمک کردن !! داخل سوله (که البته بعدا بهمون یاد دادن بهش بگیم سالن اجتماعات) آرامشی حاکم بود،چون هنوز آقایون و شایدم خانم های مسئول تشریف نیاورده بودند. البته بعدا فهمیدم آرامش قبل از طوفان بود ،جاتون خالی کسانی که تا چند لحظه پیش مثل آدم های متمدن تو دو صف (خانم ها و آقایون) وایستاده بودن تا نوبتشون بشه، آنچنان برای طی مراحل ثبت نام از هم سبقت می گرفتن که فضای سوله (ببخشید سالن اجتماعات) به محل نزاع حق وباطل تبدیل شده بود ! هر کی زورش بیشتر بود و البته زبل تر زودتر کارش راه می افتاد.
اون روز گذشت و من فهمیدم دانشجوی پیام نور قم یعنی چی ؟! هرچی از سال می گذشت بیشتر به فضا عادت می کردم ومثل روزای اول از ناهماهنگی ها از کوره در نمی رفتم . دیگه عادت کردم به جملاتی که حتی از بعضی اساتید محترم هم می شنیدم ،مثلا اینکه"امکانات می خواستی بیشتر درس می خوندی تا شریف قبول بشی " ( چقدر دلم می خواست بهشون بگم شما هم،هم چنین) یا این جمله که "پیام نور پول کم میدن ،کسی حاضر نیست بیاد درس بده، من فقط به خاطر خدا میام! " ( بعدها به این نتیجه رسیدم خدا هم دانشگاه پیام نور درس می خونه !)
حتما خبر دارید پارسال پیام نور ظرفیتش رو دوبرابر کرد، البته بدون افزایش فضا و این یعنی عزیزان دانشجو یه کم مهربون تر بشینید . یادش به خیر ، کلاسایی که کنسل شد فقط به خاطر اینکه 4- 5 رشته قرار بود سر یه کلاس بنشینند و این یعنی حداقل 200 نفر برای کلاسی که اگر همش رو صندلی می چیدی به زور 100 نفر جا می شدن . خب عیب نداره مثلا شاید فکر کرده بودن دویست همون بیسته ! ...یادش به خیر ، کلاس پاسکال که کافی بود رفتن به کلاس- اونم یه ربع قبل از استاد- رو تبدیل کنی به 10 دقیقه، امکان نداشت صندلی خالی پیدا کنی . اون وقت یه سوژه می شدی برای بقیه وقتی با کلی مکافات مجبور بودی صندلی رو تا آخر کلاس دنبال خودت بکشونی و هی بگی ببخشید، اجازه میدید ردبشم !
امسال که ساختمون 3 افتتاح شد ، انصافا کلی حس دانشجویی بهمون دست داد .خصوصا با اون آْلاچیق های تفکیک شده که اخبار باور نکردنی ای در مورد قیمتش به گوشم رسیده. خبر آلاچیقای پیام نور به بچه های دانشگاه آزاد و دانشگاه قم هم رسیده ، واقعا جالبه ، نه! ...
راستی خبر دارید رییس دانشگاه عوض شده . همین چند هفته پیش مراسم تودیع دکتر نجفی بوده ، اگر خبر ندارید حتما صندلی هایی رو که آورده بودن ، دیدید. نمازخونه خیلی بزرگ بود، نصف قسمت دخترا رو هم گرفته بودند یه چیزایی هم بردن قسمت پسرا ،ظاهرا می خواستن سن درست کنن که خب به دلیل پرده وسط اطلاعاتم ناقصه ، اگه کسی خبر داره به ما هم بگه ...
یادش به خیر چقدر دکتر نجفی خاکی بود! (البته خاکی به معنی ساده ، چون کت و شلوار سرمه ایش همیشه تمیز بود) از وقتی اومدیم ساختمون 3 زیاد تو حیاط می دیدمش ، وقتی سلام می کردی اونقدر گرم می گرفت شک می کردی نکنه از قبل تو رو می شناخته ! خیلی از بچه ها نمی شناختنش ، بچه ها که جای خود دارن ، چند وقت پیش که دکتر از جلوی کلاسمون رد می شد چند نفری که می شناختیمش نیم خیز شدیم بعد که رفت استاد پرسید: "این کی بود ؟!"
من که هنوز موفق نشدم رییس جدید رو ببینم ولی میگن چند روز پیش تو حیاط می گشته و از بچه ها در مورد مشکلات دانشگاه سوال می کرده . تازه به بعضی از کلاسا هم سر زده و از مشکلات پرسیده. اخیرا هم در حال بازدید از آزمایشگاه ها دیده شده ، یکی از بچه ها هم زرنگی کرده و بعد از اعتراض به کمبودهای آزمایشگاه ها، ازش وقت گرفته ، بره اتاقش!( زود خودمونی شده ، نه!) اونم قبول کرده و این دوست زرنگ ما هم یه کمی حرف زده و آخرشم خواسته سایت رو برای استفاده بچه ها راه بندازند و خب طبق معمول همه روسا ، جناب رییس هم گفته:"درخواست بنویسید، رسیدگی میشه."همون جا هم چندتا دستور به زیردستان داده و... همه اینا که گفتم شروع خوبیه. امیدوارم تا چند وقت دیگه به یه پشت میز نشین حرفه ای تبدیل نشه و مثل الان قابل دسترسی باشه ...
راستی یه سوال، این عکسه هست جلوی در ساختمون3 ، همون که دکتر نجفی داره ساختمون 3 رو افتتاح می کنه ، حالا که دکتر رفته چی کارش می کنن ؟! میگم شاید یه بار دیگه روبان میزنن و یه عکس دیگه ! ... یا شایدم مثلا این عکسه میمونه تا نسل های آینده هم دکتر نجفی رو بشناسن ! نظر شما چیه؟!
*این مطلب قرار بود یه کم زودتر پست بشه که متاسفانه نشد،اگه یه کمی از تاریخ بعضی اتفاقات گذشته دیگه باید ببخشید. البته این تاخیر مزایایی داشته مثل اینکه من فهمیدم فامیلی رییس جدید چیه؛" دکتر محمدرضایی" البته اگر اشتباه نگفته باشم!
** این تاخیر یه مزیت دیگه هم داشت ؛ باعث شد جواب یکی از سوالام رو امروز بگیرم ،چون امروز پرده وسط نمازخونه رو برداشته بودند و اون ورش هیچ خبری نبود ! یعنی خبری از سن نبود.البته حالا یه سوال دیگه پیش میاد اینکه اصلا قضیه این پرده چی بود ؟! چرا گذاشتند؟ چرا برداشتند ؟!
لیست کل یادداشت های وبلاگ
جستجو در وبلاگ
عضویت در خبرنامه وبلاگ
آمار بازدیدکنندگان